رمان_عشق_شیطانی_پارت_1

ویو ته :
روی تخت دراز کشیدم و حوصله ی هیچیو ندارم
(زنگ خوردن موبایل ته)
ته : بله بفرمایید
فرد ناشناس : ......
ته : هی الووو
فرد ناشناس : ( صدای جیغ زدن )
ته : چه اتفاقی اونجا داره میوفته ؟
فرد ناشناس : بیا نجاتم بدههه(صدای جنی)

(ته فورا تلفن رو قطع کرد و سریع رفت سوار ماشینش شد)

ته : هولی شت چه اتفاقی داره میوفته(استرس)

ویو ته :
به سمت خونه یکی از دوستام اومدم میخوام بهش بگم رد مکان تماس رو بزنه

ته : سلام نامجون (عجله)
نامجون : سلام چی شده این‌قدر استرس داری؟
ته : باید رد یک تماس رو بزنی
نامجون : چه تماسی؟

ته : (قضیه رو براش توضیح دادم و بعد از چند مین رد تماس رو زد)

نامجون : آدرسش اینه
ته : خیلی ممنون

(ته با عجله به سمت ماشین رفت و سوار شد بعد از چند مین به اون آدرس رسید)

ته : هی جنی اونجایی ؟
(سکوت مطلق )
(یکی از پشت گلوی ته رو گرفت و به سمت عقب برد)
ته :.....

ادامه دارد∞


#رمان#فیک#اسمات#لزبین#گی#بایسکشوال#استریت#موزیک_ویدیو#بلک_پینک#بی_تی_اس#استری_کیدز#تی_اکس_تی
دیدگاه ها (۲)

پارت۵

رمان_عشق_شیطانی_پارت_2

معرفی_رمان_عشق_شیطانی

#BTS#Black_Pink#TXT#Exo#Army#Kpop#لزبین#گی#بایسکشوال#استریت#...

من عاشق شدمپارت(16)☆☆☆☆☆☆☆☆هه سو:هوفففف امروزم مثل هر روز کا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط